میناب شهر نخل و انبه
نزدیک ترین اقامتگاه ها و ویلا ها به میناب شهر نخل و انبه جهت اجاره و رزرو
-
بوم گردی باغ مرادی میناب
  هرمزگان  ,   میناب  ,   حاجی خادمی 
-
بوم گردی ساحلی نور هرمز
  هرمزگان  ,   قشم  ,   هرمز 
-
اقامتگاه ساحلی جزیره هرمز در نزدیکی جنگل حرا
  هرمزگان  ,   قشم  ,   هرمز 
-
ویلا 3 خواب تولک هرمز
  هرمزگان  ,   قشم  ,   هرمز 
-
خانه کوتوک هرمز
  هرمزگان  ,   قشم  ,   هرمز 
اگه یکی ازم بپرسه چی شد سفر رو شروع کردی، جوابی ندارم! همه چیز خیلی سریع پیش رفت از استعفا تا خرید بلیط برای قشم و روستای شیب دراز...
اما اولین سفرنامهای که برای سفرم به جنوب مینویسم، روستای حاجیخادمی در میناب است:
اوایل اردیبهشت ساعت 7:30 صبح با تاکسی از بندرعباس به سمت میناب حرکت میکنم. دلیل رفتنم دیدن نخلها بود. معمولا باید قبل از رفتن به شهر یا مکانی دربارهی اون شهر و مکان تحقیق کنیم ولی من مثل همیشه برای جایی که میخواستم برم عشق و دوستی فرستادم و بدون شناختی رفتم.
مقصد من اقامتگاه بومگردی مرادی بود. ورودم با دیدن خانمی با چادر بندری، ماسک و برُقع در حال تمیز کردن ورودی حیاط شروع شد. باغی با گلهای کاغذی، درخت، سنگریزه، صدای نهرها و برکهها، صدای مرغ، اردک، بوقلمون و تماشای نخل... نخلهای سر به آسمان
بعد از چند دقیقه برام صبحانه اوردن. چای در استکانهای عربی کوچک و رنگی، پنیر، شیره خرما، انبه، چاقو و نمک!!! و اولین بار بود که بعد از صبحانه انبه با نمک خوردم...
کارم رو به صورت داوطلبانه شروع کردم. بعد از آشنا شدن با مدیر باغ و گشت و گذار فهمیدم که پا به چه باغ بزرگی گذاشتم که میتونم هر روز ببینم و خسته نشم. اولین کاری که شروع کردم پوست کندن انبه خام و خرد کردن خلالی آنها برای ترشی بود. این روزها یعنی ماه اردیبهشت میناب فصل گذاشتن ترشی انبه است؛ انبههایی که هنوز نرسیدن و زرد نشدن. پس سال آینده برای ماه اردیبهشت برنامهریزی کنید.
اقامتگاهی سراسر نخل
اقامتگاه در پنج کیلومتری شهر میناب در باغی به وسعت هشتاد هزار متر مربع در روستای حاجیخادمی واقع شده است. باغی قدیمی با 22 مدل درخت نخل، انواع درختان میوه گرمسیری مثل پکان (گردوی سیاه)، پاپایا، پشنفروت، نارگیل، انبه، لیمو، لیمو (3 مدل)، پرتقال. راستی میتونید با رفتن به این باغ میوه و سبزیهای تازه مثل فلفل تند، فلفل دلمهای، خیار، بادنجان، پیاز بچینید و با غذا میل کنید. پرندگان بومی مثل عقاب، شاهین، بلبل و پرندگان کمیاب همچون جغد کوچک، دارکوب بلوچی در این باغ لانه دارند که البته برای دیدنشان باید صبور باشید و بهخاطر وجود همین پرندگان باغ به بهشت پرندهنگری استان تبدیل شده است. این باغ سراسر لذته، لذت اسبسواری، دانه دادن به مرغها و خروسها، جمع کردن تخم بلدرچین و خلاصه زندگی در خود باغ مثل پیکنیک میمونه.
بودن آدمهایی مثل عمو خلیل و عمو غلام نعمت بزرگیه هم بهخاطر اطلاعاتی که از خود باغ دارند هم مهربانی و خونگرمیشون. سالها، روزها، ساعتها در گرمای طاقتفرسا کار کردن و زحمت کشیدن. اقامتگاه بهصورت سنتی و سبک قدیمی (کپری) در وسط باغ آماده و طراحی شده.
حالا از تجربه خودم از کپرها میگم که دو شب اونجا زندگی کردم. اگه کپری رو انتخاب کنید که مستر باشه راحتتر هستید اگه کپرهای بدون مستر رو انتخاب کنید با سرویس بهداشتی پنج دقیقه فاصله داره. داخل هر کپر کمد و جاکفشی و کولر هم قرار دادند. چون کپرها وسط باغ هستند و باغ پر از درخت و گیاه است قطعا هر موجودی مثل مارمولک، سوسکهای مخصوص باغ، حتی مار و عقرب هم میبینید..
خانوادهی مرادی لطف کردن و دیدن که من تنها اومدم و تصمیم دارم مدتی بیشتر از یک هفته اونجا زندگی کنم من رو به خونه خودشون که داخل باغ هست بردند (چی بهتر از این).
در این سفر که تقریبا یک ماه با این خانواده زندگی کردم دوستهای جدید پیدا کردم و تقریبا یک روز در میان تجربه گذاشتن ترشی انبه رو داشتم، صبحها به گلهای میخی آب میدادم و پسین (به زبان مینابی یعنی بعدازظهر) گلهای میخی رو میچیدم برای درست کردن شربت و دمنوش.
راستی وقتی وارد باغ میشید با welcome drink به شما خوش آمد گویی میکنند حالا یا با شربت آبلیمو با لیمو خود باغ یا شربت گل میخی...
هفته اول متوجه حرفهاشون نمیشدم چون لهجهی متفاوتی دارند که به لهجهی حاجیخادمی معروفه. اینجا هر بخشی لهجهی مخصوص به خودش رو داره...
این روزها در حال یادگیری کمه دوزی هستم یکی از هنرهای زنان جنوب. بعد از چند روز زندگی در این باغ با دختری به اسم سکینه آشنا شدم که فهمیدم خانوادگی هنرمند هستن و جالبتر اینکه وقتی از کوچه پس کوچه و خیابانها عبور میکنی اکثر خانمها در حال بافتن چیزی هستن. وقتی با سکینه بیشتر آشنا شدم بهم گفت یه روز بیا خونمون تا بهت یاد بدیم، من هم خیلی عادی گفتم باشه و نمیدونستم که وقتی میرم خونشون عاشق این هنر میشم و هر روز بعدازظهر با عشق به کلاس میرم.
خانهای ساده با دیوارهای بتنی که داخل حیاط چندتا خونه بود و گویا رسم بود که همه پسرها بعد از ازدواج در کنار هم زندگی کنند. برام حس تازگی داشت تو شهر دیگه خبری از این نوع زندگی نیست. وارد اتاق شدم خواهرها، عروس، نوه و دختران همسایه دور هم جمع شده بودند و هرکس مشغول کاری بود و من با کَمه وارد شدم و شدم یکی از اونها و هر روز با علاقه به کلاس میرفتم تا این هنر رو بهتر و بهتر یاد بگیرم و کار به جایی رسید که سه روز کلاس فشرده برداشتم و با همون خانواده زندگی کردم و تلاش کردم که این هنر رو به صورت اصولی یاد بگیرم.
از هنرهای دست زنان میناب میتونم خوسدوزی، وعدو بافی، شَک بافی، بُشکی بافی، زری بافی، اَلبزنی، لبه دوزی، کَمه زنی (گلابتون دوزی)، جیلبیل خوسی، حصیربافی، سوزن دوزی رو بهتون معرفی کنم که با نخ و گلابتون درست میشند.
یکی از جاذبههای سفر به همچین شهرهایی برای خود من دیدن خانمهایی هست که دَم در خونهها روی بلوک یا تخته چوبی نشستن و با قلاب و نخ و پولک نوارهایی میبافند.
این شهر پر از رنگه، لباسهای رنگی، چادرهای حریر رنگی، لیسیک (روسریهای بلندی که سرشون میکنند)، صندلهایی که مخصوص خودشون هست، رسم گذاشتن بَدری (پیرسینگ)، همهی اینها باعث میشه که احساس کنیم به پاکستان یا هندوستان سفر کردیم.
از خوشمزههای سفر هم میتونم هواری ماهی، هواری میگو، ماهی سوری (ماهی شور که به سبک خاصی آماده میشه و بسیار لذیذه)، سمبوسه میگو، ماهی مرکب (از راسته هشت پایان) و... رو بهتون معرفی کنم با ادویههای جادویی که طعم غذا رو دو برابر خوشمزه میکنه.
میناب مناطق گردشگری و جاذبههای زیادی داره که شاید اکثر ما نمیدونستیم و وقتی اسم میناب میاد برامون جذاب نیست و انتخاب اولمون نبوده... از تالاب آب شور و شیرین بینالمللی تیاب گرفته تا جنگل حرا، قلعههای قدیمی، گِل افشان، خور بینالمللی آذینی و کوههای مریخی و...
با خانوادهی مرادی و آقای زارع مدیر اقامتگاهی در بندر کُنگ در بعدازظهری آفتابی به سمت خور حرکت کردیم از کوههای مریخی گذشتیم از میشی و سیریک عبور کردیم و تمام مسیر با خط ساحلی پیش رفتیم.
وارد فرعی شدیم، کمکم درختهای کِرَت رو دیدم و دریاچه و بینهایت زیبایی... وارد قایق شدم و جلو قایق نشستم برای دیدن جنگلهای مانگرو...
تالاب آذینی یا همان خور آذینی، مجموعه پهنههای تالابی هستند و از شگفتانگیزترین تالابهای گرمسیری کشور، مجموعهای از جنگلهای مانگرو با دو گونهی برتر حرا و چندل.
تصمیم دارم مدتی در جنوب در کنار مردمان خونگرم زندگی و تجربه کنم. بعد از آموزش کمهدوزی از روستا و دوستانم در روستا خداحافظی کردم و به میناب آمدم منزل دوستی که در اقامتگاه باهاش آشنا شدم.
اگر به میناب آمدید و روز پنجشنبه بود حتما از دیدن پنجشنبه بازار غافل نشید. بازاری که وقتی وارد آن میشید بساط فروش لباس و پارچههای دست دوم یا حتی چندم بندری را میبینید، زنان و مردان در محوطه راه میروند و به زبان مینابی حرف میزنند و میخندند و لباس انتخاب میکنند و گاها از اینکه سوژه عکاسی شوند میانه خوبی ندارند. در پنجشنبه بازار غیر از لباس، صنایع دستی، پلاسکو، میوه و سبزی هم میفروشند.
این روزها در حال کشف هستم، کشف روستاها، بومگردیهایی که برای کسی آشنا نیست. هدف من از سفر همینه کشف، کشف و معرفی
منبع: ایران بوم گردی
دسته ها: استان ها مجله ایران بوم گردی هرمزگان